آخرین گزارش مرکز آمار ايران در خصوص هزینه و درآمد هفته گذشته منتشر شد. از آنجا که متن کامل اين گزارش در لينک آن در دسترس است. به چند ذکر نکته در خصوص آن بسنده می کنم: 

1- در بخش تعاریف اين گزارش، تعریف شاغل اينگونه است: تمام افراد 10 ساله و بیشتر که در طول هفته مرجع، طبق تعریف کار، حداقل یک ساعت کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کار را ترك کرده باشند، شاغل محسوب میشوند. 

به اين ترتیب از چند ماه ديگر پسرک من هم جز شاغلين کشور محسوب خواهد شد و از اين بابت بسیار خوشحالم! :)

به گمانم اين تعریف که یادگاری چند سال اخیر است بايد به سرعت مورد بازنگری قرار گيرد. يادمان باشد حوزه های تصميم گيری کشور بر اساس اين آمار و اطلاعات عمل می کنند. 

2- مجددا در همان بخش تعاریف، باسواد اينگونه تعریف شده است:ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﻪ زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﯽ ﯾﺎ ﻫﺮ زﺑﺎن دﯾﮕﺮي ﻣﺘﻦ ﺳﺎدهاي را ﺑﺨﻮاﻧﻨﺪ و ﺑﻨﻮﯾﺴﻨﺪ، ﺧﻮاه ﻣﺪرك رﺳﻤﯽ داﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷـﻨﺪ، ﺑﺎﺳـﻮاد ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. 

اين در حالی است که مطابق تعریف یونسکو «باسواد» در هزاره سوم کسی استکه: همزمان سه شرط یا سه توانایی داشته باشد: تحصیلات عالی(دانشگاهی) داشته باشد، با کامپیوتر آشنا باشد و یک زبان بین المللی را بداند. ملاحظه می فرمایید که این تعریف با تعریف قدیمی از سواد (قدرت خواندن نوشتن) تفاوتی بنیادین دارد.

3- متوسط هزینه و درآمد کل خانوارهای شهری در سال 91 تقریبا برابر است. می توان اينگونه برداشت کرد که خانواده های ايرانی توان کمی برای سرمايه گذاری يا پس انداز داشته اند. 

4- بخش عمده ای از هزينه خانوارهای شهری به تامين هزينه های مسکن بر می گردد. در حاليکه در کشورهایی مانند کانادا هر فرد شاغلی می تواند تا بیش از 90 درصد قیمت مسکن خود را به عنوان وام دریافت نماید، به تازگی وام مسکن در ایران به سقف 35 میلیون افزایش یافته است. این در حالی است که متوسط هر متر مسکن در تهران حدود 5 میلیون تومان است! و قطعا اين موضوع نیز نیاز به بازنگری مجدد دارد. 

5- آمار قابل تامل دیگری که در اين گزارش به آن اشاره شده است میزان نرخ مشارکت اقتصادی به تفکیک جنسیت است. نرخ مشارکت اقتصادی کل برای مردان 64.7 درصد و برای زنان 13.6 درصد است. برای کشور ما که وضعيت دموگرافيک مطابق با سالنامه آمارهای جمعيتی سال1391 منتشر توسط سازمان ثبت احوال،  از ﻛﻞ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻛﺸﻮر 50.4 درﺻﺪ را ﻣﺮدان و 49.4 درﺻﺪ را زﻧﺎن ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻲدﻫﻨﺪ و بنابراین می توان به راحتی دریافت نرخ مشارکتی اقتصادی زنان بسیار پايين تر از درصد جمعیتی آنها است و  ریشه آن را می توان در مسايل فرهنگی جامعه نيز جستجو کرد و اين موضوع نيز می تواند يکی از دلايل پايين بودن بهره وری در کشور باشد. 

کافی است مقایسه ای بین اين آمار با آمار ديگر کشورهای در حال توسعه  مشخص می کند که در اين حوزه نيز نياز به بستر و فرهنگ سازی گسترده وجود دارد. 

بسیار اميدوارم که افرادی که تاثیر تصمیمات آنها در بر معيشت، سلامت و نشاط جامعه فهيم ایرانی بسیار زیاد است بر آمارهای رسمی خوبی که در داخل و خارج کشور منتشر می شود توجه بر اساس آن اقدام کنند.